سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکنون

ای عشق مانده در قفس سینه ای سترگ

ای روح منعطف شده یا ایها البزرگ

یکجا نشین خلوت پر ازدحام شهر

از پا نشسته ی شرر تیغ و تیر و زهر

چالاک کوچه های پر از پیچ انتظار

ای بی قرار خاطر این مرد بی قرار

قلبم شکسته بسته ی آن اخم های توست

این سینه جذب  تیغ سرانگشت و زخم توست

حالم برای رجعت صد باره ام بد است

جشن وصال و پیرهن پاره ام بد است

بی آبروی پیش تو ام ایها العزیز

عرض مرا به جان تو پیش خودت نریز

این قبض بی دلیل مرا زود تر ببر

بازار مصر و عبد و ...  بیا زودتر بخر

من بی تو لنگ راه و زمینگیر می شوم

من بی تو خسته می شوم و پیر می شوم

 

 

 

م.ش متین


نوشته شده در پنج شنبه 95/10/16ساعت 9:41 صبح توسط متین| نظرات ( ) |