سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکنون

مثل قصه ی نگاهت که سوال زندگیمه
مثل خنده های خوبت که هنوز مثل قدیمه

مثل من که چشم براهم تا ببینمت دوباره
تا ببینی چشم خسته م کاسه ی امید و بیمه

پاهای لرزون عمرم که دیگه نزدیک گوره
اینجوری می گم بدونی که چقد(ر) حالم وخیمه

انتظارت دیگه از من عاشقی نباشه جونم
می بینی افتادم از پا ...اینا مال خستگیمه

شب شعر من تمومه ، شعر من تموم نمیشه
شب شاعری رو دریاب ، تا سحر خدا کریمه


نوشته شده در پنج شنبه 91/2/14ساعت 9:46 صبح توسط متین| نظرات ( ) |