• وبلاگ : مكنون
  • يادداشت : پير زرنگ
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اميدوارم گفته باشم که مخاطب سروده ي شما :
    چشم بينا
    ي بنده هست ، نه چشم عاشق بنده ! و معشوقشم سروده ي شما !
    تازه "بنده" رو بنده چي ميگن اشانتيون حساب کردم ! که در بند فرمايش شما بوده باشم ! وگرنه بقول آقا امام باقر عليه السلام : چرا بندگي !؟
    البته منظورم شما نيستيد ! عرض شد که :
    ممنون از توجهتون به عرض بنده .
    عرض بنده اين بود .
    عرض بنده ناضر براين خواسته شما ، ولو ناخواسته ! بود ، که بازار عشق و عاشقي رو از کسادي در مياورد !
    خلاصه يعني ! عشق مشکل داره ! چه اينکه عاشق به معشوق برسه ! و در مکتبش تعطيل شه ! وچه نرسه و عاشقو بفکر بيندازه ! که چي !؟
    مثلا : اگه :"هفتادوملت" ره افسانه زدن ، عشق چيکار کرد!؟
    خب ، حالا اگه گفته بشه همين عاشقي رو عشقه ! که گفته شده چي !؟ خب تنور عشق گرم مي مونه ديگه !
    حالا دکانش مشکلي نداره ! حتي دعوي حق ، پير و اونم زرنگشم مشکلي نداره !
    ولي ! دکون بقيه رئ تخته کردنش ديگه ...
    مثلا عقلي که تو کتاب خدا نامبرده شده ، عقل نيومده تو کتاب خدا بياد و مثلا بگه : نقطه ي پرگار وجوده و عشق مي دونه !
    درحاليکه دونستن اصلا راست کار عشق نيست ! اصلا عشق اگه حرف بزنه ديگه عشق نيست !
    ولي هم زبون داره و اينهمه داره حرف مي زنه ! حالا با کدوم منطق که بهش پايبند باشه و بشه سنجيدش !؟ بمونه ، تازه بقيه هم ساکت !
    خلاصه بگم !؟ عشقي برا کي حرف داره !؟ برا من عاقل !؟ متفکر !؟ ذاکر !؟ حافظ!؟ منقلب !؟ حساس !؟ گوش دار!؟
    برا کي و چي !؟
    خب بله حرفش به گوش ميرسه !؟ ميشه بعدشو بگه !؟ نه !
    مگه اينکه همون اولي : گوش عاشق باشه !
    وگرنه ! گوش شنواس !
    عليکم السلام
    ممنون از توجهتون به عرض بنده .
    از قضا نکته ي قابل توجه در سروده ي شما همون مشروطه و شاهنشاهي بود .
    عرض بنده خلاصه اش اينه که عشق ، صرف نظر از معني و مقصود از اون ، که مسلما دوست داشتن يا مهر و محبت نيست ! خصوصا کاربر حرفه اي اون نزد اهل فنش ، يه مقامي يا مرتبه اي عنوان ميشه که ديگر مقامات ادراکي يا دريافتي بشر ، اگر قابل ارزشم باشه ، مادون مرتبه ي عشق گفته ميشه ! خلاصه نهايت ادراک و يا دريافته ، حالا مدرک يا دريافت شده هرچه عنوان بشه .
    از طرف ديگه ديگر ادراکات ، ديگر که عرض شد برفرض ادراکيست بنام عشق ، يه نهايت ادراکي دارن ! بعنوان مثال ديدني ها متمايز از مثلا شنيدني هاست .
    ولي مدرک يا دريافتي عشق ، نه تنها شامل تمام درک يا دريافت شده ي ديگر اراکاته ! بلکه به اصطلاح خط قرمزي نداره ! و همونطور که در اظهار نظرم اومده : پاياني نداره !
    حالا بماند که در مکتب عشق حرف از :"وصاله" به معشوق !
    و بنده فکر مي کنم شما بعنوان مثال ، مانند :"منطق فازي" خواستيد عشق و عاشقي رو از اين بن بستش در بيارين :
    عشق خطي است که فرجام و شروعش پيداست
    پست و بالاش قشنگ است به جدت سوگند
    تازه ! بگم!؟؟؟ نگم!؟؟؟
    جهنم و ضرر ! ميگم :
    در ميدان عشق و شاعريشم !
    خب شاعر که گفته شد جون به تنگ آيد !
    ولي عاشق ! شايدتا حالا گفته نشده باشه که چون به تنگ آيد !؟؟؟ ميدوني بهتر از ميدون عشق نيست !
    دقيقا ! فرجامش پيداس ! و شروع و آغازش ! که ! بله که ! پاياني نداره ! پهلواني در اين ميدان !؟؟؟
    آخه همه ميدونا ، پهلوناش ! يه روزي خاک ميشن !؟؟؟ يا مي بوسن ميذارن کنار و ميدونو به پهلون تازه ميدن !
    ولي عشق بازنشستگيم نداره !؟؟؟
    ارزبريم نداره برا دولتش ! که :"حقوق" شو بده ! برا همين که دولتا ! حتي اسلاميشم ! دنبال عاشق مي گرده ! و عاشق پروره !
    دولت اينجا هم برا همين به شاعرا و عاشقا بها ميده !
    برگزيده شدنتو عشقه !
    سلام عليکم پير زرنگ ميخانه ...
    خصوصا و علي الخصوص : مشروطه طلب
    طلب شاهنشاهي
    شاه ... !؟؟؟
    چرا !؟
    خب بقول شاه خراسان : أنا من شروطها !
    وگرنه ! منم پير زرنگ ... م !؟؟؟
    يا بقولي :
    نامم بود پهلوان !
    پاسخ

    سلام بر شما. منظورتون رو از نوشته درنيافتم. ممنون مي شم توضيح بفرماييد.قصد من ايجاد تضاد بين شاعر و مخاطب بود و براي همين از عنصر شاهنشاهي و مشروطه طلب استفاده کردم. سپاس از توجهتون
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ سه شنبه 96 دي 5 نوشته شما با عنوان پير زرنگ برگزيده شده و در جايگاه پيوندها در مجله پارسي نامه قرار گرفته است. دبير تحريريه ي اين انتخاب انديشه نگار و دبير سرويس آن در انتظارِ آفتاب بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    پاسخ

    سلام و سپاس