وبلاگ :
مكنون
يادداشت :
پير زرنگ
نظرات :
0
خصوصي ،
8
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
خانه ي خانواده
عليکم السلام
ممنون از توجهتون به عرض بنده .
از قضا نکته ي قابل توجه در سروده ي شما همون مشروطه و شاهنشاهي بود .
عرض بنده خلاصه اش اينه که عشق ، صرف نظر از معني و مقصود از اون ، که مسلما دوست داشتن يا مهر و محبت نيست ! خصوصا کاربر حرفه اي اون نزد اهل فنش ، يه مقامي يا مرتبه اي عنوان ميشه که ديگر مقامات ادراکي يا دريافتي بشر ، اگر قابل ارزشم باشه ، مادون مرتبه ي عشق گفته ميشه ! خلاصه نهايت ادراک و يا دريافته ، حالا مدرک يا دريافت شده هرچه عنوان بشه .
از طرف ديگه ديگر ادراکات ، ديگر که عرض شد برفرض ادراکيست بنام عشق ، يه نهايت ادراکي دارن ! بعنوان مثال ديدني ها متمايز از مثلا شنيدني هاست .
ولي مدرک يا دريافتي عشق ، نه تنها شامل تمام درک يا دريافت شده ي ديگر اراکاته ! بلکه به اصطلاح خط قرمزي نداره ! و همونطور که در اظهار نظرم اومده : پاياني نداره !
حالا بماند که در مکتب عشق حرف از :"وصاله" به معشوق !
و بنده فکر مي کنم شما بعنوان مثال ، مانند :"منطق فازي" خواستيد عشق و عاشقي رو از اين بن بستش در بيارين :
عشق خطي است که فرجام و شروعش پيداست
پست و بالاش قشنگ است به جدت سوگند