• وبلاگ : مكنون
  • يادداشت : پير زرنگ
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    عرض بنده ناضر براين خواسته شما ، ولو ناخواسته ! بود ، که بازار عشق و عاشقي رو از کسادي در مياورد !
    خلاصه يعني ! عشق مشکل داره ! چه اينکه عاشق به معشوق برسه ! و در مکتبش تعطيل شه ! وچه نرسه و عاشقو بفکر بيندازه ! که چي !؟
    مثلا : اگه :"هفتادوملت" ره افسانه زدن ، عشق چيکار کرد!؟
    خب ، حالا اگه گفته بشه همين عاشقي رو عشقه ! که گفته شده چي !؟ خب تنور عشق گرم مي مونه ديگه !
    حالا دکانش مشکلي نداره ! حتي دعوي حق ، پير و اونم زرنگشم مشکلي نداره !
    ولي ! دکون بقيه رئ تخته کردنش ديگه ...
    مثلا عقلي که تو کتاب خدا نامبرده شده ، عقل نيومده تو کتاب خدا بياد و مثلا بگه : نقطه ي پرگار وجوده و عشق مي دونه !
    درحاليکه دونستن اصلا راست کار عشق نيست ! اصلا عشق اگه حرف بزنه ديگه عشق نيست !
    ولي هم زبون داره و اينهمه داره حرف مي زنه ! حالا با کدوم منطق که بهش پايبند باشه و بشه سنجيدش !؟ بمونه ، تازه بقيه هم ساکت !
    خلاصه بگم !؟ عشقي برا کي حرف داره !؟ برا من عاقل !؟ متفکر !؟ ذاکر !؟ حافظ!؟ منقلب !؟ حساس !؟ گوش دار!؟
    برا کي و چي !؟
    خب بله حرفش به گوش ميرسه !؟ ميشه بعدشو بگه !؟ نه !
    مگه اينکه همون اولي : گوش عاشق باشه !
    وگرنه ! گوش شنواس !