مکنون
یه حس مبهمی میگه
میخوای از من جدا باشی
نمیخوای پیش من باشی
میخوای تنهای تنها شی
همیشه آرزوم بوده
تو رنگ آسمون باشی
همه دنیا کر و لالن
تو با من هم زبون باشی
دل تو با دلم بسته س
نگو که سینه مون خسته س
نگو که سیری از چشمام
نگو که بختمون بسته س
کلید عشق من دست
تو مونده ای بهار من
بیا صندوقچه رو وا کن
بیا ای هم قطار من
کجای قصه رو خوندی
که دیگه از لبام سیری
برا قلب خودت می گم
تو بی من زود می میری
نوشته شده در پنج شنبه 90/10/8ساعت
10:52 صبح توسط متین| نظرات ( ) |