مکنون
دیر بازیست که ما غرق نگاهت هستیم مدتی هست تو را شعر سرودن جرم است بود گهگاه خبر از تو که خواهی آمد می کشی آه ، شنیدم، چو ببینی ما را نکند باز تو سر در دل چاهی کردی اربعین است ، و ما گریه کن غم هایت
خسته و منتظر و چشم به راهت هستیم
ما همان شاعر پر جرم و گناهت هستیم
تشنه ی آن خبر گاه به گاهت هستیم
ما همان زنده به گورانِ ز آهت هستیم
ما ولی دلشده ی مسجد و چاهت هستیم
ما پریشان تو و شال عزایت هستیم
نوشته شده در پنج شنبه 90/10/22ساعت
3:25 عصر توسط متین| نظرات ( ) |