مکنون
مانند قلب خسته ی من باز بی قرار مانند این بهار پر از نغمه ی هزار حالا که من فتاده ام از پا ، تو می رسی مانند رفت و آمد پاییز با بهار ما را که سرشکست چکش های زندگی دست از سر شکسته ام ای دوست بر ندار شاید که عمر وفا کرد و دیدم ات ای مرد سبز قامت و ای یار تکسوار
نوشته شده در دوشنبه 91/1/7ساعت
3:56 عصر توسط متین| نظرات ( ) |