مکنون
پرده بردار زرخساره که دیوانه شوم تا ابد در بدر مسجد و میخانه شوم پرده بردار و بیانداز و به من مهلت ده به نظر بازی چشمان تو مستانه شوم صدف مهر تو را صید کنم از یم عشق با کمی بارش چشمان تو دردانه شوم ترک آئین کنم و کافر دین گردم و باز عابد زاهد پیمانه به پیمانه شوم تا تو باشی ببرم خامشم و گر بروی دیده گریان تو چون استُن ِ حنانه شوم
نوشته شده در یکشنبه 91/7/16ساعت
9:24 صبح توسط متین| نظرات ( ) |