سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکنون

دلبرم وقت سحرگاه به من کرده گذر

چون غزالی که دو چشمش به دلم کرده اثر

چه شود از سر شب تا سر صبح ابدی

 او به من هی نظر اندازد و من نیز نظر

قصه ی خسرو و مجنون به کجا انجامید؟

عشق بی وصل، ندارد به جز از قصه ثمر

من دل و دیده به چشمان کسی باخته ام

که ندانم خبرش هست از این کهنه خبر

چهره در هم نکش ای پا به سرت حُسن تمام

نزن از پیچ دو ابرو به دلم باز شرر

دل من مستعد کشته شدن در بر توست

حکم این است که «خون دل عشاق هدر »

هر چه بت مانده به بتخانه قلبت بشکن

ای خلیل دل من ،حَیّ عَل?ی تیغ و تبر

من نه آنم که به تسلیم دلم آمده ام

گو که تسلیم شود حکم قضا، حکم قدر

 

پا بکوب و سر خود بر سر دل بالا گیر

تا شود خاک رهت هرچه بجز عشق مگر

 

 

 

#متین


نوشته شده در یکشنبه 101/6/27ساعت 11:22 صبح توسط متین| نظرات ( ) |