سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکنون

من بودم و یار ، روی قایق بودیم

فرهاد صفت ... خلاصه عاشق بودیم

 

دور از دغل و دروغ و نیرنگ و فریب

مانند غروب ، صاف و صادق بودیم

 

بودیم مریض عشق، یعنی آن روز

محتاج به یک طبیب حاذق بودیم

 

خورشید وزید و باد هم می تابید

ما نیز به این هبوط لایق بودیم

 

آن شب که تمام باغها خوابیدند

دنبال طلیعه ی شقایق بودیم


نوشته شده در دوشنبه 90/9/21ساعت 11:32 صبح توسط متین| نظرات ( ) |