مکنون
ما که آرام نداریم از این بدنامی تو که آرام ربودی زدلم آرامی ؟ آهوانیم و به امید شکار تو شدن خبری نیست ولی از تله ای از دامی همه ی عمر پر از حسرت تنها ماندن مردم از غصه ی یک عمر پر از ناکامی من و میخانه از این درد چه می فهمیدیم دو سه روزی نرسیده است سبویی جامی من نبودم نظر لطف خدا بودم کرد ؟ پر شده ذهنم از این جمله ی استفهامی کاش ویرانه شوم زیر نگاهت گهگاه ای خوشا عاقبت ارگ بم و بسطامی
نوشته شده در یکشنبه 90/2/4ساعت
1:43 عصر توسط متین نظرات ( ) |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |