مکنون
مسافر ، مونده چشم من به راهت تا تو برگردی دیگه خسته شده عالم از این تنهایی و سردی چرا این جاده ی دوری ، نداره خط پایانی مگر حال دل من را ، نمی بینی ، نمی دانی ؟ بیا که قسمت طوفان تمام بید مجنون شد من افتادم زپا از غم ، دلم خون شد ، دلم خون شد تو تنها آرزوی من ، منم تنها تر از تنها عطشناکم به دیدارت ، ملولم از شنیدن ها هوای سینه ام آخر ، بدون بودنت تنگه سکوت عشق سنگینه، گل لبخند کمرنگه
نوشته شده در دوشنبه 90/10/19ساعت
2:19 عصر توسط متین| نظرات ( ) |